ایدهها و تصاویر وسایل ارتباط جمعی
نظریه همگرایی تلویحا بیان می کند که مردم منفعلانه ایدهها و تصاویری که مستقیما توسط وسایل ارتباط جمعی منتقل می گردند را جذب کرده و حتی از آنها تقلید می کنند.
با وجود شدت منازعات نظری، تا همین اواخر، شواهد مستقیم اندکی در مورد این موضوعات ارائه گردیده است. این غفلت، تا حدی، ناشی از دسترس پذیری محدود به داده های پیمایشی ملی - مقطعی معتبر در مورد ارزشهای فرهنگی و نیز عادات رسانه ای بوده است. این امر را می توان همچنین به محدودیتهای ایدئولوژیک و متدلوژیک، نظریه پردازی تطبیقی نامناسب، و سوگیری فردگرایانه در مطالعه روانشناختی اجتماعی رفتار رسانه ای نسبت داد. دلایل هرچه باشند، بدیهی است که پرش مستقیم از مشاهدات مربوط به عدم توازن تجارت آمریکا و غرب در بازارهای فرهنگی به بیان ادعاهایی در مورد اثرات این فرایند بر عموم مردم، امری خطرناک است. این موضوع، خصوصا زمانی خطرناک می شود که این ایدهها برای توجیه سیاست گذاریهای فرهنگی محدود کننده و تحت نظارت دولت در آوردن رسانه های جمعی به کار گرفته شوند. این درست است که امروزه در مقایسه با چند دهه گذشته، مردم بسیار بیشتری در پاریس، توکیو و ژوهانسبورگ به تیترهای س. آن. آن یا بی. بی. سی، تماشای فیلم های هالیوودی، استفاده از گوگل و یوتیوب دسترسی دارند. در حقیقت هنگامی که مردم از این پدیدههای جدید استفاده می کنند، ممکن است، تدریجا، به جذب افکار و تصاویری بپردازند که به واسطه استفاده از این منابع، در معرض آنها قرار می گیرند و این فرآیند نیز سرانجام به همگرایی فرهنگی دراز مدت منجر شود. البته بعد دیگر قضیه هم این است که افراد می توانند در مقابل تمام پیامها واکنش نشان دهند، معنای این پیام ها را باز - تفسیر کنند یا به سادگی آنها را نادیده گیرند.
تز همگرایی فرهنگی طی چندین سال، انتقادهای زیادی را برانگیخته است. به ویژه، سناریوی دیگری به واسطه استدلال قطبی شدن یا «اثر طالبان» ارائه شده است. این دیدگاه، تغییرات عمده در چشم انداز های رسانه ای نظیر ساختار اقتصادی در حال تغییر رسانه های جمعی و جهت و حجم تجارت در بازارهای فرهنگی بین المللی را انکار نمی کند. به اما، نظریه پردازانی نظیر پیرس، به جای تقلید، فرایند «طرد فعاله توسط جوامع سنتی را مطرح کردند، به گونهای که رشد جریانهای اطلاعاتی فرامرزی ممکن است منجر به آغاز جنگ های فرهنگی فزاینده، بسین کشورهای شمال و جنوب شود. به عنوان مثال، برخی تحلیلگران استدلال می کنند که واکنش شدید در برابر اخبار و صنعت سرگرمی وارداتی غربی، همراه با ارزشهایی نظیر سکولارسیم، فردگرایی و مصرف گرایی، منجر به احیای وفاداری های قبیلهای و هویتهای قومی در خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی شده است. این امر مستقیما به ابراز خشم نسبت به ایالات متحده دامن می زند. براساس این دیدگاه، جوامع سنتی آگاهانه تلاش می کنند که از ارزش ها، افکار و تصاویر بیگانه ای که عموما توسط رسانه های آمریکایی و غربی به درون این کشورها منتقل می شوند، فاصله گرفته و از فرهنگهای خود در برابر نفوذ آنها محافظت کنند.
تنشهای موجود میان همگرایی و قطبی شدن در قالب استعارة واضح بنیامین باربر در مورد تقابل بین دنیای مک و جهاد عمومیت پیدا کرد. در حالی که، توماس فریدمن تضاد بین لکسوز و درخت زیتون را مطرح نموده است. ایده قطبی شدن ارزش - مداره در تز جنجال برانگیز ساموئل هانتینگتون که برخورد تمدن غرب را با سایر فرهنگ ها پیش بینی کرد نیز منعکس گردیده است هرچند که در استدلال وی، ارتباطات جمعی فاقد نقشی محوری است. در سناریوی قطبی شدن، اعتقاد بر آن است که قرار گیری در معرض «دیگری»، سبب انجام اقداماتی فعال به منظور طرد تهدیدات خارجی می گردد. این فرایند را می توان «اثر طالبان» نامید که به یکی از بنیادی ترین مثالهای رژیمی اشاره می کند که سعی در اعمال کنترل سفت و سخت بر تمام رسانه ها به منظور کاستن از تأثیر و نفوذ خارجی دارد. طالبان پس از آنکه در اواسط دهه ۱۹۹۰ کنترل افغانستان را بدست گرفت، استفاده از تلویزیون و سینما و نیز بسیاری از انواع نقاشی و عکاسی، دستگاه ضبط صوت و سیدی، ابزار و آلات موسیقی و نوارهای ویدئویی را ممنوع کرد و هزاران مجسمه و اثر هنری را از بین برد.
نظریه پردازان فرهنگی در حمایت از استدلال قطبی شدن، اظهار می کنند که مخاطبان، محتوای پیام های وارداتی از رسانه های خارجی را باز - تفسیر می کنند و بدین وسیله، معنای این پیام ها را در بافت های محلی خاصی بازسازی و اثرات نیت مند آنها را تضعیف می کنند. از این منظر، مردم همزمان با اینکه می تواند به نیت تبلیغات رسمی دولتی بی برند. توان انتقاد، مقاومت و عدم پذیرش فعالانه پیام های رسانه ای را نیز دارند، به ویژه اگر این پیام ها حاوی ارزش ها، نگرش ها و اشکال رفتاری باشند که به لحاظ فرهنگی غیر قابل پذیرش هستند. از این منظر، مردم توان ساختارشکنی معانی و ایجاد مقاومت در برابر گسترش فرهنگ یکنواخت آمریکایی یا غربی را دارند. به عنوان مثال پژوهشی که به مشاهده اشکال عامه پسند صنعت سرگرمی وارداتی از ایالات متحده (دالاس) در بین مخاطبانی از کشورهای مختلف اروپایی پرداخت، نشان داد که مردم از این تجربه مشترک، چارچوب های معنایی مختلفی برای خود ایجاد نمودند. علاوه بر این، برخی از نظریه پردازان این دیدگاه، استدلال می کنند که در فرهنگهای شدیدأ ستی یا به لحاظ اجتماعی محافظه کار، آشنایی بیشتر با ارزشهای غربی از طریق صنعت سرگرمی عامه پسند یا اخبار مربوط به جهان، می تواند تأثیرات ناخواسته ای به دنبال داشته باشد و جنگ های فرهنگی جدیدی بین نیروهای نوسازی و نیروهایی که به آن واکنش نشان می دهند را تسهیل کند.
منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص30-27، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}